محل تبلیغات شما

خدایا من دلم می خواهد عشق را تجربه کنم دلم بلرزه دلم بره برای یک نفر گاهی فکر می کنم آیا ممکنه من تو 39 سالگی عشق را تجربه کنم دوست داشتن واقعی ؟ میتونم به کسی اعتماد کنم چرا برای من پیش نمیاد . شایدم خودم جلوی راه خودم را بستم با افکارم با باورم ولی خدایا دارم به این نتیجه می رسم من و دغدغه هام واقعن به اندازه یک سردرد کوچک آدمهای اطرافم براشون اهمیت نداره و من باید یادم بمونه مهمترین فرد زندگی خودم هستم و باید برای حال خوبم تلاش کنم نه حال خوب دیگران . وقتی خودم مهم باشم و به خودم احترام بگذارم دیگران هم یاد میگیرند که بفهمند من آدم زیر پا و له شده ای نیستم دست آورد زندگی فقط اردواج نیست . من این همه توانایی دارم می تونم بنویسم طراحی کنم ورزش کنم دوست خوبی باشم . نمی تونه ازدواح نکردن بشه لکه ننگی که خانواده دارن روی من اتیکت می زننن من نباید مثل همه سیب باشم شاید من آلبالو هستم خوب تفاوت وجود داره ولی نمیشه به خانواده اینها را فهموند شاید نگرانی اونها هم منطقی باشه بالاخره تنهایی سخته ولی ازا ینکه خواهرم اینقدر گل درشت تو چشم من میشه ناراحت میشم و حتی حس می کنم از درون می شکنم . وقتی مامان با یک حسی پشت تلفن میم گه خوب فرش گرون برات خریده من باید پژمرده بشم ؟ نه چرا خوب زندگی آزاده و علی رو خرید و چشم ملت کور کردن داره میره جلو . زندگی من چی ؟ من هم دلم میخواد تو چشم مردم باشم ؟ نمی دانم شاید . ولی گاهی فکر میکنم علی بابت اینکه نمی تونه آزاده را مامان کنه داره باج میده و برای همین نقش داماد اصلح کل خانواده را داره که کسی نیم تونه جلوی مامان و بابا در موردش نکته ای را یادآور بشه  شاید واقعن خود واقعی اش اینقدر خوب و مظلومه ولی من حس خوبی ندارم من فقط امیدوارم آزاده و علی اینقدر پولدار بشن و اینقدر خوشبخت باشن که اصلنی تو آدمهای دور و بروشون به من یکی نیازی نه به دیدار و نه به کلام داشته باشند و اینقدر غرق عشقشون باشند که چیزی نبینند به نظر مامان که آزاده و علی خیلی عاشق هم هستند و بقیه حسادت اونها را دارند خدایا اونها را خیلی به هم نزدیکتر وعاشق تر کن آنقدر که سرشون فقط تو زندگی خودشون باشه و خواهرم برای من نظری نده برای من شوهر یابی نکنه فکر نکنه می تونه بعد از 6 سال خیلی بهتر از من برای من فکر کنه خدایا خواهش می کنم .  من یک عشق یاده و شاید حتی دوست داشتن می خواهم می خواهم این آدم بفهمه که من دوست ندارم مثل دیگران باشم دوست ندارم اسیر خاله بازی آدمهای دورم باشم دوست دارم با عزت و احترام از خونه پدری برم و عاقبت بخیر شوم که فکر کنم این مهمترین اتفاق عالمه خدایا می خواهم به خودم و باورهام و این همه سال سکوتم افتخار کنم . می خواهم با کسی همراه بشم که بدونه من می خواهم زندگی کنم نه فقط زنده باشم .

می دانم اشتباه است

عشق اتفاق قشنگیه

ژوزمان طراحی فشن

کنم ,دوست ,زندگی ,تو ,ولی ,فکر ,می خواهم ,برای من ,می کنم ,آزاده و ,و علی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اقدامات دکتر قالیباف در شهر تهران