محل تبلیغات شما

با مامان اولین نان زندگی ام را گذاشتم . خیلی خوب بود فهمیدم که که خیلی چیزها که میشه عادی و نیم فهمیم چقدر ارزشمده چقدر می توانه خنده بیاره رو لبهامون . ممنون خدایا هنوز توان این را داریم که از نان گذاشتن آتش پختن که روزگاری پر از لذت بوده برای ما لذت بیشتری ببریم

از صبح نه در بیخبری ولی از افرا کم خبر بودم موقعی که داشتیم نان می پختیم فکر کردم خوب حالا من چیزی نگم اونم نگه من می خواهم یک خاطره خوب داشته باشم . می خواهم تو این ایام خودم برای خودم عشق و دوست  داشتن کس دیگری را به وجود آورم و ترجبه کنم بیخیال دنیا . لدت ببر از اون یچیزهایی که داری . من می خواهم از نان پختن غدا گذاشتن نوشتن از تابپ کردن . از نگاه کردن به آسمان و صدای پرندگان لدت ببرم . می خواهم از راه رفتن از نگاه کردن به صورت مامان و بابا خوشحال باشم . خدایا می دانم ما این زمان را بسلامتی طی می کنیم و آدمهای دیگری می شویم برای بودن .

راستی فیلم هایدی را هم دیدم . دلم می خواد دخترم آبانم مثل هایدی باشه . آزاده و رها بماند به یادگار از 26 اسفند سال 98 و من و آرزوی دختر دار شدنم .

می دانم اشتباه است

عشق اتفاق قشنگیه

ژوزمان طراحی فشن

نان ,خواهم ,چقدر ,پختن ,هایدی ,گذاشتن ,می خواهم ,خواهم از ,من می ,نگاه کردن ,از نان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی محسن امانی در فناوری اطلاعات ثبت نگار ( دفتر اسناد رسمی 75قم)